- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
انـگـور میدهـند که قـربانیات کنند لازم نکـرده دعوت مهـمانیات کنند صدها رواق در جگرت زهر باز کرد میخـواسـتـنـد آیـنـه بـنـدانیات کنند هر شب تو بر غریبی خود گریه میکنی مردم اگر چه سجدۀ سلطانیات کنند تو نو به نو برای خودت گریه میکنی در صحن کهنه گرچه چراغانیات کنند وقـتی خـدا غـریـبی ما را نگـاه کرد فرمـود تا حـسین خـراسـانیات کنند زنهـای طـوس مثل زنـان بـنـیاسد جمـعـند تا عـزای پـریـشانیات کنند معصومه را به همرهی خود کشاندهای تـا قـبـلهگـاه زینب ایـرانـیات کـنـند
: امتیاز
|
زبانحال امام رضا علیهالسلام قبل از شهادت
عـرش را منتـظر خویش دگر نگذارم فرش را خسته و پیـوسته قـدم بردارم عـرق سرد به پیـشانی گرمم بنـشـست یــاد ســجــاد کـنــم بـا بــدن تـب دارم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت امام رضا علیهالسلام
هم قـضا هم قـدر دعـای شـما پس رضای خـدا رضای شما بیکران است لطف و رحمت تو نبض دنیاست زیر هر قـدمت جن و انس و فرشتگان خدمت جسم هستی و بقعهات جان است حرف دل بود حرف اینجا شد چـقـدر چـشـم تـار بـیــنـا شـد در شـلـوغـی آن هـمه فـریـاد جان گرفته است دخترک پایش گـل لـبـخـنـد روی لـبهـایش چــشـمهـا اشـک شـوق آورده پـای این طـفـل خـوب شد اما پـای طـفـلی رقـیـه نـه، اصلا پدر آنـگـونه دخـتـر اینـگـونه
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
نـامِ شـما دوایِ تـمـامی دردهـاست دارُالشفایِ کشورِ ما مشهدالرضاست بعد از دو ماه گریه و سینهزنی و آه اِی دستگیر فُلک وُ فَلک دستِ من بگیر آزاد کن مـرا که شدم بنـده وُ اسـیر بد کردهام اگر؛ به خودم کردهام ولی از زَهر بدتر است عملکردِ من رضا زینت نشد برایِ تو این سینهزن رضا این آخرین وصیتِ سلطانِ غربت است اینگونه دست وُپا زَدَنَت میکشد مرا یابن الشَبیب گـفتی و رفـتیم کـربلا حُجـره شبیه گوشۀ گـودالِ غم شده دلـتـنـگِ کـربـلا شـدهام آمـدم حـرم دستِ نوازشی تو بکِش بَر روی سَرم هر چند رو سـیاه برای تـوأم رضا
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
ای جگر گوشه احمد جگرت میسوزد یا رضا بال و پرت بال و پرت میسوزد آمـدی آه! عـبـا روی سـر انـداخـتـهای زهر کاری شده یا اینکه سرت میسوزد؟ مثل او گریه کن ای مرد که آرام شوی مثـل تو سـیـنه تنهـا پـسـرت میسوزد باز با روضۀ زهـرا شدهای گـریـانـش حجره انگار که در چشم ترت میسوزد باز هـم روضـه گـودال بـه یـادت آمـد کـربـلا آمـده و دور و بـرت میسوزد آنچنان یاد حسینی که دلت کرب و بلاست خیمه انگار که پیـش نظرت میسوزد مثل یک مارگزیده به خودت میپیچی جگـرت آه رضا بال و پرت میسوزد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
میان حجره غربت به زیر پر سر داشت و شوق بال گشودن به سوی دلبر داشت به هر نفس شرر از جان او زبان میزد که او درون جگر شعلهای ز آذر داشت
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
بی بال و پر افتاده بودی کنج حجره با چـشم تر افتاده بودی کـنج حجـره حتی درون سیـنهات انـفـاس؛ دردنـد غـرق شـرر افتاده بودی کنج حجره دور و برت لبـریزِ از خونابه بود و دور از نظر افتاده بودی کنج حجره آمد جـوادت سـر به دامـانش گذاری وقتی به سر افـتاده بودی کنج حجره هر چند از زهر جفا خونین دهن شد شکـر خـدا بر پیکـر پاکـش کـفن شد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
ای ضـامن آهـو؛ هـمۀ بـود و نـبـودم قربان تو و لطف و عطای تو وجودم در بـیـن مـحــبـان تـو آلــوده تــریـنـم شرمنـده از ایـنم که مـطـیع تو نبـودم گه گاه تو را دیدم و نشناختم ای وای صد حیف که آغوش برایت نگـشودم
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
ز سـیـنه آه بـرآریـد با همه شـررش ز دیده اشک ببـاریـد تا رسد اثـرش امام مفـترض الطاعه بر زمین افتاد شبیه جدّ غریبش بخاک خورده سرش میان حجره چو گودال دست و پا میزد شبـیـه ما رگـزیده رسـید درد سـرش به کام تشنه پسر را گهی صدا میزد چه گویم از اثر زهر کینه بر جگرش رسید زادۀ زهـرا به طـرفـة العـیـنی سـر مـبـارک بـابـا به دامن پـسـرش به کربلا همۀ ماجـرا شده با لعـکـس سـر مـبـارک اکـبـر به دامن پـدرش میان حجره امام غـریب بود و جواد ولی به قتل علی لشگریست دور و برش میان حـجـره پـسر در کـنار بابا بود ولی کنار علی چند نیزه در کـمرش صدای یا ابـتـای عـلـی که بود بـلـند رسید قبلِ حسین، آهنی به فرق سرش شبـیه باز شکاری رسید با دل خون نه قوتی به کمر، نه رمق به بال و پرش نگـاهِ حـسرتِ بابـا به ارباً اربا، بود نشست کوه به زانو، شکسته شد به برش صدای عمه میآید، علی ز جا برخیز! خدا کند که نیفـتد به جسم تو گذرش
: امتیاز
|
زبانحال امام رضا علیهالسلام قبل از شهادت
تـنـهـا مـیـان خـانه با حـالی خـرابم خونین جگر از زهر کین در التهابم دردی تـمام پـیـکـرم در بر گـرفـتـه میپـیچـم و مینـالم و در اضطرابم بر روی خاک افتاده و مینالم از درد منهم چو جـد اطهـر خود بـوتـرابم زهری که مأمون داده آتش بر دلم زد سوزد دل و لب تشنۀ یک جرعه آبم دور از مدینه در غریبی میدهم جان سوی جنان بییار و یـاور در شتابم دلتنگ خویشانم در این وادی غربت نام جـوادم این زمـان باشد خـطـابم سر را به روی زانوی او میگذارم او الـتـیـامی هـست بر قـلـب کـبـابم هستم رضا یعنی که راضی بر قضایم در راه حق گـشـته شهـادت انتخـابم شکـر خدا مینوشم از جام شهـادت سرمست وصل از لذت این شرب نابم وا میگـذارم بـر خـدا خـصم پـلـیدم در انــتـظـار وعــدۀ روز حـســابـم
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
کار تو همه مهر و وفا بود، رضا جان پاداش تو، کی زهر جفا بود، رضا جان آن لحـظه که پـرپـر زدی و آه کـشیدی معصومه مظلومه، کجا بود رضا جان؟ بـر دیـدنت آمد چـو جـوادت ز مـدیـنـه سـوز جـگـرش، یا ابـتـا بود رضا جان تنها نه جگـر، شمعصفت شد بدنت آب کی قتل تو این گونه روا بود، رضا جان تو ناله زدی، در وسط حجره و زهـرا بالای سـرت نوحـهسـرا بود رضا جان یک چـشم تو در راه، به دیدار جوادت چشم دگرت کرب و بلا بود، رضا جان جان دادی و راحت شدی از زخم زبانها این زهـر، برای تو شـفا بود رضا جان از آتش این زهر، تن و جان تو میسوخت اما به لـبت، ذکـر خـدا بـود رضا جـان روزی که نبـودیم در این عـالـم خـاکی در سـینه ما، سـوز شما بود رضا جان از خویش مران «میثم» افـتاده ز پا را عمری در این خانه گدا بود رضا جان
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
آقـایـمان آمـد عـبا روی سـرش بود رنگ کبودی بر تـمام پیکـرش بود در کـوچه یاد ماجـرای کوچه افـتاد یا فاطـمه یا فاطـمه ذکـر لـبـش بود دستی به پهلو دست دیگر روی دیوار پهـلـو گـرفتـن یادگـار مـادرش بود او در مـیان حـجـرهای دربـسته اما صدها فرشته در کنار بسـترش بود او دست و پا میزد ولی با کام عطشان گویا که دیگر لحظههای آخرش بود اما تمـام فکـر و ذهـنش کـربلا بود یـاد غـریـبیهای جـد بیسـرش بود مردم گریز کربـلایم اینچنین است آمد جـواد و لحـظـه آخـر برش بود اما به دشـت کـربـلا جـور دگر شد اربـابـمان بـالای نعـش اکبرش بود بـایـد جـوانـان بـنـیهـاشـم بـیـایــنـد تا این بدن را بر در خـیـمه رسانند
: امتیاز
|
زبانحال امام رضا علیهالسلام قبل از شهادت
زهـر جـفـا نیـلـی نـموده پـیکـر من یعـنی رسـیـده لحـظـههای آخـر من در بین حجره بر خودم میپیچم از درد این چه بـلایی بـود آمـد بر سـر من چشمم نمیبیند، زمین خوردم دوباره این ضعف بسیارم شده درد سر من درد کـمـر آخـر امــانـم را بــریــده تـازه شـبـیـه تو شـدم ای مـادر مـن از روضههای «تازیانه» «میخ» «سیلی» آتـش زبـانـه مـیکـشـد از بـاور من با هر نفس خون جگر میریزد از لب آلالـه مـیبــارد کـنـار بــسـتــر مـن شکـر خـدا این جا نـبـوده تا بـبـیـنـد این صحنه جان دادنـم را خواهر من تصویـری از گـودال و تلّ زیـنـبـیه افـتـاده بـین قـاب چـشـمـان تـر مـن
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
نـالـه و زمـزمـه مـرغ سـحـر مـیآیـد مگر امـروز عـزیـزی ز سفـر میآیـد برو ای باد صبا گو به غـریب الغـربا تـقـی امـروز بـه دیــدار پــدر مـیآیـد منتظر باش طـبـیـبانه پسر از ره دور ســر بـالـیـن تـو بـا دیــده تـر مـیآیــد چشم بگشود، دم دادن جان سرور طوس ناگـهـان دیـد جـوادش که ز در میآید لیک در کرببلا قصه به عکس اینجاست آنچه در دست ز تـاریخ و خـبر میآید دیـد در کـربـبلا زینب مـظلـومـه زار که حـسیـن بر سـر بالـین پـسر میآیـد چهره بر چهره فرزند نهاد آن شه و دید خون از آن صورت مانند قـمر میآید
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
فریاد غربت دارد و چشمش به در بود در انــتــظــار دیـدن روی پــسـر بـود او دست و پا میزد مـیان حجـرۀ خود در غربت و از زهر كين خونین جگر بود
: امتیاز
|
زبانحال حضرت امام رضا علیهالسلام قبل از شهادت
غرقِ دریای غمم غم مبتلا مثلِ حسین میکِشم خود را به روی خاکها مثلِ حسین میشوم پهلو به پهلو بسکه بیتابم خـدا نحوه جان دادنم باشد چرا مثلِ حسین؟
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
دید چون نیست، به جز غصّه انیس دگرش زهر یارش شد و بنشست، کنار جگرش گفت بر عترت خود از پی من گریه کنید خود خبر داد که برگشت ندارد، سفرش
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
دوباره پـای من و آسـتـان حضرت تو سـر ارادت و خـاک سـرای جـنـت تو و بـاز سـفـره لـطـف تو و عـنـایت تو کـویـر دسـت من و بارش کـرامت تو امـام مـشـرقـی عــالــم وجــود رضــا سحاب رحـمت حق آسمان جود رضا دوبـاره مـثـل همـیـشـه رسـانـدیم آقـا مـیـان این هـمـه دلـداده خـوانـدیم آقا خـودم نـیــامـدهام تـو کــشـانـدیم آقــا ســـلام داده نـــداده تـــکـــانــدیم آقــا شکـسـتـم و به نگـاه تو سلـسـبـیل شدم و پشت پنـجـره فـولادتـان دخـیـل شدم میان صحـن تو بـرگ بـرات میدادند مـداد عــفـو گـنــه را دوات مـیدادنـد به زائـران شـکـسـتـه ثـبـات میدادنـد شـراب کـوثـر و آب حـیـات میدادنـد من آمـدم که مـریض مـرا شـفـا بدهی من آمـدم که به من اذن کـربـلا بـدهی هـمینکه میرسم از چـشـمهای بارانی هزار حـاجت ناگـفـته را تو میخوانی در انتظار تو هـستم خودت که میدانی درست مثل همان پـیـر مـرد سـلـمـانی نـشـسـتهام به تـمـنـای چـشـمهـایت من بیا که سـر بـگـذارم به زیـر پـایت من شنیدهام که خودت در زمان پَـر زدنت به روی خاک رها گشت پیکر و بدنت هـزار لاله روان شد ز گـوشـه دهـنت غریب بودی و خون شد تمام پیرهنت ز سوز زهر اگرچه به خویش پیچیدی ولـی زمـان غـروبـت جـواد را دیـدی اگرچه جز پسرت کس نبود در بر تو ولی ندید تنت را به خـاک خـواهر تو به زیر سم سـتـوران نـرفت پیـکـر تو اسیـر پنـجـه سـرنـیـزهها نـشد سـر تو حسین گـفـتم و قـلبت شکـست آقا جان به دل غـبار مـحـرم نـشـست آقـا جان
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
دلم را کردهای امشب روان سوی خراسانت دخیلم بستهای با شال غم در کنج ایوانت تو آن کردی به جان ما که ابراهیم با آتش کویر خشک با مهر و تولا شد گلستانت مس دل را طلا کردی به قدر طرفة العینی بنازم قدرت جادوی بیتـمثال چشمانت تـمـام اولـیا خـدمتگـزاران سـرِ کـویت گروهی در رواق و عدهای هم نیز دربانت ملائک صف به صف در نوبت فرّاشی صحنت چه صحنی کاش میگفتم که خورشید درخشانت چه داری در حریمت ای مسیح عترت زهرا مسیحیها شدند اینجا ز اعجازت مسلمانت گناه خلق میپـوشد قنوت دستهایت؟ نه غلط گفتم، قنوت زائران یاران محبانت تمام هستیام را میدهم همواره در راهی که پایانش شوم یکشب به کنج صحن، مهمانت به پابوسی کس عادت ندارم جز خودت، سلطان به سودایی که نامم حک شود بین غلامانت الا ای ضامن آهوی صحرا گوشۀ چشمی جهان تشنه است بر خیرکثیر طعم احسانت میان ذرّه ذرّه عـالم هـسـتی اثـر داری تمام خلقِ عالم تحت هر عنوان ثناخوانت ندارم وحشت از روزی که وانفساست عنوانش به یمن دیدهای کز روز آغاز است گریانت به کام تشنۀ شاه شهـیدان گریهها کردم که در پائین سقاخانهات گردم به قربانت تو را کشتند با زهری به شکل دانۀ انگور همانهاییکه روزی خوردهاند از تاکِ دستانت نه تنها جان تو از آتش این زهر میسوزد خدا را، سوخت جان فاطمه از آه سوزانت
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
ای رئوف همیشه خوب، سلام پـیـش تــو مـیشــود دلــم آرام کـاش قـلـب مرا تـکـان بـدهی از هـمـه غـیـر تـو بُـریـدم من خویش را تا حـرم کـشـیدم من این رئـوفی که میشـنـاسم من رَد نـکـرده ز خـانـهاش دشمن تو گـنهـکـار را عوض کردی دلِ بـیــمـار را عـوض کـردی شــاهِ گـنـبـد طــلا، امـام رضـا جـلـوههـای خــدا، امــام رضـا قـبله نـور حـضرت خـورشـید نـورِ حـیدر ز صحـنِ تو تابـید صحنهایت بهشت این دنیاست چون حریم تو جنتالزهراست تا کـشـیدی عبا به روی سرت نظـر انـداخـتی به دور و برت همه درهایِ حـجـره را بـستی روی پـهـلـو گـرفـتـهای دسـتی لبش از تشنگی تکان میخورد نیزه او را به هرطرف میبُرد تـا بـدن پـایــمـال مـرکـب شـد وقـت دیـدار، نـیـمـه شـب شـد
: امتیاز
|
زبانحال امام رضا علیهالسلام قبل از شهادت
بسکه ای زهـر تو از تـیغ دلآزار تری جگرم سوخت که از شعله شرربار تری از دلِ خونِ حسن، تا جگرِ زخمِ حسین سوخت بر حال دلم، بسکه تو خونبار تری سـیـنـۀ زخـمـیِ مــادر ز تـو یــادم آمـد یعنی ای زهر ز مسمار تو مسمار تری ظُهر زَهرم دهی و عصر عزادار شوی! یابن هارون! تو ز هر شمر تبهکارتری اِبنِ مـلجـم که به قـدّاریِ خود مینـازید تو از آن قـلـدرِ بـیواهـمـه قــدّار تـری دستت آغشته به قتلِ دو امام است، خبیث! از مـعــاویـۀ بَـد ذات تـو بـیعـار تـری تیـرِ قـلبم که نشد، وَرنه نشان میرفـتی تو در این مرحله از حرمله خونخوارتری نَه تو معصوم کُشی، بلکه تو مظلوم کُشی ظالـم! از هر چه جـفـاکار، جـفاکار تری من چه کردم بتو اینگونه شهیدم کردی؟ تو ز هر خار و خسِ پَست، خَس و خار تری به زمین خوردنَم از دور چه بَد خندیدی تو ز ابلیس هم ای خصم، گنهکار تری دیدی از جورِ تو بدجور به خود میپیچیم گـفـتی از جدِّ غـریبت تو گـرفـتار تری گر لـگـد مـالِ سُـمِ اسب نـکـردی بـدنـم نشد ای پَست، وگـرنَه تو سـزاوار تری آمدی تا بـشـوی مـطمـئن از کُـشـتنِ من چه شـده از پـسـر من تو عـزادار تری؟ »نه بقا کرد ستمگر، نه بجا ماند ستم« بـخـدا از عـمـرِ سـعـد نـگـونبـار تـری مـادرم را بـخـدا در غـمِ من سـوزانـدی هر چه گـویم ز پـلـیدیِ تو، بـسیار تری
: امتیاز
|